نوشته های مسعود معینی پور

نوشته های مسعود معینی پور

سلام و خیر مقدم

طبقه بندی موضوعی

ماموریت حوزه ها در تحول علوم انسانی

يكشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۳۴ ق.ظ

 

تاریخ جامعه ایران را که ورق میزنیم ، دور نیست زمانی که حوزه های علمیه در ایران توطن گزیده و زمام امر علم و دین را  به دست گرفته است .صفویه به جهاتی از جمله نیاز به نرم افزار علمی و تمدنی تحول بنیادین در کشور به عالمان دینی و نهاد حوزه های علمیه نیاز داشت و لذا دست به دامان عالمان شیعه در حوزه جبل عامل شد و نهاد علم دینی در کشور را بنا نهاد .

این نهاد، میراث هزار ساله سلف عالمان شیعه بود که ازدیرباز مکتب بغداد و نجف و سامراء و حله  را تشکیل داده بودند واکنون به دست ایشان رسیده بود و گردش روزگار این میراث را نزدیک به یک قرن است که به قم منتقل کرده است.   

ویژگی منحصر به فرد این نهاد علمی و دینی در طول این سالیان پویایی و روزآمدی آن بوده ؛ اما آیا حوزه امروز نیز چنین مزیت نسبی را پشتوانه خود کرده است؟نقدی که بر حوزه دیروز نبود اما بر حوزه امروز هست؛ این است که حوزه دیروز از دنیای زمان خود عقب نبود، بلکه جلوتر بود.


خوب که برررسی میکنیم هنوز و در بسیاری از عرصه ها ریزه خوار محصولات علمی علمای سلف هستیم و امروز کمتر نوآوری و تحقیق علمی روزآمد میبینیم.عِده و عُده کم قدیم کارهای بزرگی کرده اند.حوزه و عالمان دینی ولو اینکه دارای سازمانی با عرض و طول امروزی نبودند اما خیلی بیشتر از وسع خود ماموریت تولید علم و پاسخگویی به نیاز جامعه را به دوش میکشیدند.

 اگر در نیشابور یا بلخ یا هرات یا طوس که اقصی نقاط دنیای اسلام نسبت به بغداد آن روز بود چند نفر شیعه زندگی می‌کردند و سوال فقهی یا کلامی داشتند، شیخ مفید آنان را از بغداد هدایت و راهنمایی می‌کرد؛ یعنی شیخ مفید از زمان خودش عقب تر نبود.

  یا در زمان شیخ طوسی اگر دشمن مکتب اهل بیت (ع) می‌گفت:لامصنف لکم؛ شما کتاب و تصنیف ندارید، شیخ طوسی خودش به تنهایی وارد میدان می‌شد و بزرگترین کتاب رجالی را تلخیص می‌کرد و اختصاصا یک تصنیف یا کتاب رجالی دیگر می‌نوشت؛ یعنی بدون معطلی رجال کشی را تلخیص کرد و کتاب رجال و فهرست خود را هم نگاشت.

البته این به معنای نفی تلاشهای عالمان دینی امروز نیست بلکه نیاز های و اقتضائات و امکانات و گستردگی اقطار عالم ،اقتضایی بیش از آنچه هست را دارد.جمله ای از رهبری حکیم در این باب نقل کنیم و بگذریم... حوزه به مثابه یک کل که دارای ابعاضی و اجزایی است یک موجود زنده است؛ یعنی رشد دارد، نُکس دارد، تحرک و نشاط دارد، جمود و رکود دارد، حیات دارد، ممات دارد؛ یک موجود زنده است. دلیلش هم تاریخ حوزه های علمیه است. یک حوزه علمیه ای مثلاً فرض کنید مثل حوزه علمیه حلّه،یک حوزه پررونقی است، وقتی خواجه نصیر طوسی رفت حله، در آن جمعی از بزرگان علماء مجتمع بودند که یکی از آنها محقق حلی بود، یکی پدر علامه بود، یکی ابن سعید صاحب جامع الشرایع بود، یحیی بن سعید حلی و از این قبیل. این حوزه حلّه است. حوزه حلّه امروز وجود ندارد. حوزه نجف یک روزی بود که بعد از آن رونق اولیه رکود پیدا کرد. آدم معروفی، شخص برجسته ای در حوزه نجف نبود، بعد شاگردان وحید بهبهانی مثل بحر العلوم و کاشف الغطاء و امثال اینها آمدند آن حوزه را آنچنان به رونق آوردند که به نظر من دویست سال است که ضرب دست آنها دارد حوزه نجف را پیش می برد. هنر فقهی و عمق کار آنها حوزه را با نشاط و زنده کرد و همینطور زنده ماند بحمد اللّه تا دوران اخیر.حوزه قم نبود، یک حوزه کم رنگ حوزه علمیه امروز را نگاه نکنید، فردایی وجود دارد، این فردا چگونه است؟ این را شما باید معین کنید. امروز باید معین کند....

امروز و در این برهه از زمان از مهمترین دغدغه های عالمان دینی بحث از تحول علوم انسانی است ؛وقتی از تحول علوم انسانی سخن به میان می آید به این معنا نیست که علوم انسانی غربی را به طور کلی ناکارآمد و بی فایده میدانیم بلکه در مبانی و سعه و ضیق برخی منابع و روشهای کسب معرفت با آنها هم راستا نیستیم  و صد البته در بسیاری از موارد معتقدیم رفت و برگشت بین داشته های ما و آنان باید صورت پذیرد.

دانش دینی در طول تاریخ شیعه از حوزه‌های علمیه برخواسته است و نقش برجسته حوزه‌های علمیه در این جهت قابل انکار نیست. (البته در این میان نقش روشنفکران و نظام علمی مدرن را که از اواسط قاجار در ایران پدید آمد و محیط رقابت بین نهاد علم دینی و علم مدرن را پدید آورد نباید از چشم دور داشت که خود حدیث مفصلی است)این دانش مبتنی بر فرآیندی بوده که در جامعه شکل گرفته و جامعه را اداره می‌کرده است اما در صد سال اخیر نتوانسته است پا به پای جامعه پیش برود و در حال حاضر به عنوان یک اولویت اصلی و اصیل جلوه نمایی می‌کند و لازم است که حوزه های علمیه ما به این سمت و سو حرکت کنند و نیاز دانشی جامعه را تامین نمایند و این مهم به لحاظ تئوری و نظری قابل بررسی است.حوزه علمیه بایستی به منظور پشتیبانی علوم انسانی ،تحولاتی را در خود ایجاد نماید تا  بتواند از توان پشتیبانی برخوردار شود تا از سویی در این مارتن با رقبا از حیثیت نهاد کهن علم دینی صیانت کند و از دیگر سو بتواند نیاز انسان دیندار معاصر را پاسخی به هنگام دهد .

توجه به حوزه پر اهمیت است چراکه نیازهای اساسی انسان مسلمان و جامعه اسلامی که ادعای تحول بنیادین در ابعاد مختلف دنیای معاصر را دارند باید از  طریق به کار گیری قوای اجتهادی خود و با غور در منابع دینی پاسخ دهد و هیچ نهاد علمی دیگر شایستگی این مهم را ندارد مگر اینکه اصول و مبانی را از اعماق منابع دینی و با روش اجتهادی مصطلح استخراج کند.

در فرآیند تحول علوم انسانی حوزه اهمیت دارد چرا که در فرآیند پاسخگویی به مسائل جدید یا ترمیم و فرآوری پاسخهای قدیمی برای بهره گیری از آنها،پایه و مبنا را باید از حوزه گرفت و نرم افزار را حوزه به دست میدهد.

حوزه اهمیت دارد برای آن جامعه ای که نقطه نهایی حرکت او تحقق تمدن اسلامی است و تمدن اسلامی بدون نرم افزار اسلامی تحقق نمی یابد.

با این بیان سوالاتی در باب نقش حوزه های علمیه در تحول علوم انسانی باید پاسخ داد.

ü     ماموریت اصلی حوزه های علمیه در فرآیند تحول علوم انسانی چیست؟

ü     مزیت نسبی نهاد حوزه علمیه نسبت به سایر نهاد های علمی برای تولی گری امر تحول در علوم انسانی چیست؟

ü     نظر مقبول در باب معنا و مفهوم تحول در علوم انسانی بین حوزویان کدام است؟

ü     نقش حوزه های علمیه و عالمان دینی در تحول علوم انسانی در کدام یک از ساحات مبانی ،منابع،روشها ،تولید مسائل و...برجسته تر و مهم تر است؟

ü     مرز ورود حوزه و دانشگاه در فرآیند تحول علوم انسانی چیست و آیا اساسا مرزبندی در این فرآیند صحیح است؟

ü     آیا توجه کافی به علوم انسانی رایج در دنیای معاصر بین حوزویان و عالمان دینی و مدیران سازمان حوزه وجود دارد؟

ü     آیا در حوزه های علمیه و بین عالمان دین به کارگیری روش شناسی اجتهاد بر اساس منابع دینی (آنچنان که برای استخراج حکم شرعی مرسوم است) جاری و ساری است؟

ü     آیا اساسا زمینه های اجتهاد در علوم انسانی به جای تقلید از دیگران در حوزه ها فراهم است؟

ü     آیا حوزه امروز توانسته است نیاز های انسان جدید را به گونه ای روزآمد رصد کند و برای حل مسائل او راه برون رفتی ارائه دهد؟

ü     آیا روش شناسی اجتهاد، امروز پاسخگوی به نیاز های انسان معاصر است؟

ü     آیا سیاستگذاران کلان و مدیران حوزه های علمیه برنامه مدون و منطقی برای تحول علوم انسانی در دستور کار خود دارند؟

ü     مراکز علمی حوزوی تا چه میزان در فرآیند تحول علوم انسانی موفقیت کسب کرده اند؟

در فرآیند تولید نظریه های علوم انسانی حوزه های علمیه و عالمان دینی تا چه میزان موفقیت داشته اند؟

نظرات  (۱)

با سلام

پیش از آنکه وارد بحث در باب نقش حوزه های عبمیه بشوم نکته ای را از باب تذکار عرض می کنم و آن اینکه بنده چون سابقه زیست حوزوی نداشته ام ساختار،تاریخ ،متدولوژی و... این عرصه را بخوبی نمیشناسم.

این تدکار اولیه آنچنان است که دست مرا برای بحث انتقادی کاملا می بندد و تنها ارایه ایده را برای من باقی می نهد

ضعف بزرگ حوزه علمیه و دیگر نهادهای جریان علمی در کشور ما بیش و پیش از هر چیزی کتمان پارادایم است.ساسا تا پارادایمی ساخته نشود امکان تولید علم بر بستر هیچ مطلق است.یعنی ایده ها مطلقا نمی توانند بر سازی علمی کنند.(برای ضرورتهای یک پارادایم علمی نگاهی به کتاب چیستی علم از چالمرز مفید خواهد بود.)

پارادایم ضرورتهای خود را دارد.بدون این ضروریات با هیچ نرم افزار یا سخت افزاری نمی توان علم تو لید علمی بابلا برد.فلسفه،متدولوژی ،بر سازی تاریخی،همه و همه از ضرورتهای پارادایم است.

نکته دوم این است که در حوزه علم اسلامی ما نمی توانیم و نباید به یک پارادایم رسمی بسنده کنیم.این موقعیتی حساس و گاها خطرناک را ایجاد می کند.از همین شکاف است که امکان ((تفسیر)) رخ می نمایاند.تفسیر مساله جدیدی در علم اسلامی نیست خود مسئله اجتهاد در علم نوعی پیش فرض تفسیری را در خود مفروض دارد اما انتهای این راه چندان روشن نیست.

بهر تقدیر ما بیش از هر چیزی در تولید علم بومی و علم اسلامی - که البته منفک از یکدیگر هستند- نیاز به پارادایم سازی علمی داریم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی